سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

89/11/30
1:28 ع

شهید منصور مصباح پور - راویان حماسه

متولد 1350/6/8   ///   شهیدِ 1366/12/26 - حلبچه (عملیات والفجر10)

«ساعت از 10 صبح گذشته بود که وارد خونه شهید منصور مصباح پور شدیم. صبح روز پنجشنبه که سه روزی از اولین ماه قمری یعنی ماه اندوه، ماه محرم می گذشت و ما مهمان خانه یکی دیگر از عاشوراییان. 18/9/1389

زیر زمین خونه شهید بیشتر شبیه یک نمایشگاه بود. تابلوهای کوچیک و بزرگ نقاشی منقش به تصویر فرزند شهید خانواده بیشتر از سایر چیزها خودنمایی می کرد؛ تقدیر نامه مربوط به مسابقات ورزشی که آقای شمخانی اون رو امضا کرده بود، کمد لبریز از وسایل و مدارک و البسه شهید و خیلی چیزهای دیگه که هر کدوم بس بود تا اینکه جرقه ای باشند برای انفجار خاطراتی که در ذهن مادر شهید انبار شده بودند. بگذریم. مادر شهید اولین بزرگواری بود که پشت دوربین قرار گرفت تا با کلماتی لرزان که از آتش درونش نشأت می گرفت گرمابخش قلب نسلی باشه که بی هیچ زحمتی امانتدار میراث به جامانده از جوانان مجاهد یکی دو نسل قبل از خود شده اند. ساعت 10:45 فرمایشات مادر شروع شد و پیرامون موضوعات زیر صحبت کردند:مادر شهید مصباح پور - راویان حماسه

1- ماجرای رؤیای صادقه ای که 7 سال قبل از شهادت منصور توسط مادر شهید و خود شهید دیده شد.

2- حالات ویژه و سخنان خاص شهید که خبر از شهادت او می داد.

3- خاطراتی از آخرین مرتبه ای که شهید از مرخصی آمده بود.

4- دست بردن در شناسنامه برای اعزام به جبهه.

5- اخلاق شهید در اجتماع.

6- فعالیت های مذهبی منصور و حضور او در هیآت مذهبی.

7- خصوصیات اخلاقی شهید همچون دوری از خودنمایی و تقید به انجام خالصانه اعمال.

8- دوران تحصیل شهید و مصادف شدن آن با تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی و حضور شجاعانه شهید در راهپیمایی ها.

9- کاری بودن شهید مصباح پور.

10- حضور شهید در میادین نبرد و توجه ویژه ایشان به حفاظت گفتار در ارتباط با اطلاعات جنگ.

11- تعریف شهید از جبهه ها به عنوان دانشگاه خاصی که انسان را به کمال می رساند.

12- اعزام به جبهه و همراهان ایشان.

13- مسئولیت منصور در جبهه.

14- آخرین اعزام و حالات خاصی که در آن ایام داشت. (... مدام تکرار می کرد: «مادر من رفتم!»)

15- رؤیای صادقه ای که خواهر شهید مبنی بر شهادت برادرش دید.

16- مناجات های شبانه و حالات معنوی شهید در جبهه.

17- درخواست شهید مصباح پور از مادر برای اینکه در سجده بعد از نماز شب، شهادت او را از خداوند بخواهد.

18-حساسیت شدید نسبت به پایمال نکردن بیت المال.

19- خصوصیات اخلاقی شهید در خانه مثل نظم و احترام به والدین.

20- آخرین سخنان شهید با مادر و سفارشات ایشان برای بعد از شهادتش.

21-مراسم تشییع جنازه.

22-فرمایشات مادر شهید خطاب به مردم و مسئولین.


ساعت 11:30 مصاحبه با مادر شهید منصور مصباح پور همراه با تقدیم لوح یادبودی به ایشان خاتمه یافت.


 ما که خیلی مشتاق بودیم تا با پدر شهید هم مصاحبه ای داشته باشیم جویای حال ایشان شدیم و متأسفانه مطلع گشتیم که پدر شهید به علت بیماری شدیدی که بیش از یک سال است دامن گیر ایشان شده در طبقه بالای ساختمان بستری هستند. در نتیجه تصمیم بر آن شد که دوربین را برداشته و خود ما به محضر ایشان برسیم. از در حیاط که داخل کوچه باز می شد وارد شدیم و به طرف طبقه سوم از پله ها بالا رفتیم. اتاق کوچک و آفتاب گیری در مرتفع ترین نقطه ساختمان، میزبان بر و بچه هایی بود که می خواستند بدانند پدر نوجوان 16 ساله ای که بیست و اندی سال قبل برای حفظ ارزش های دینی جان داد در چه حالی است و چه فرمایشی دارد. پدر شهید روی تخت دراز کشیده بودند و با دیدن ما لبخند محبت آمیزش را دو دستی تقدیم کرده و با دقت از اصل و نسب میهمانان پرسیدند. از ساعت 11:55 تا 12:05 مهمان کلمات سوزان ایشان بودیم که می توان فهرست وار اینگونه از آن ها یاد کرد:


1-  بیماری که مدتی است با آن دست و پنجه نرم می کنند و شرح دردها و بی خوابی های ناشی از آن.

2-  دعای ایشان به جوانان و درخواست هدایت آن ها از خداوند سبحان.

3-  خاطره ای از دوران کودکی شهید.

4-  اشاره ای به اخلاقیات منصور.

5-  یادآور شدن سن کم شهید که همراه با منقلب شدن ایشان بود.

6-  اخلاقی و معنوی بودن فرزندش. (... هروقت می آمد می گفت: « دنیا محل گذر است!»)

7-  مجروحیت شهید مصباح پور و انتقال او به بیمارستان.

8-  نصیحت و پیام پدر شهید به اعضای مرکز و مردم شهید پرور ایران اسلامی.

ادامه در پست بعدی ...



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ